گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 27
در انتظار مهدي عج - قسمت سوم






بسم اللَّه الرحمن الرحیم جلسه قبل راجع به حجج و خلفاي الهی صحبت شد و گفتیم که باید در هر زمانی خلیفه اي از طرف
حضرت حق نماینده و رهبر و واسطه فیض باشد؛ یعنی کسی باشد داراي دو جنبه؛ یک جنبه یلی الحقی داراي چهار روح و یک
جنبه یلی الخلقی داراي سه روح که بتواند به وسیله روح چهارم با مجردات و مبدأ عالی ارتباط پیدا کند، از آنها استضائه کند و
ضوابط و قواعد الهی را اخذ کند و به وسیله روح سومش که روح ملکوتی است تماس با مخلوقات بگیرد و مبشراً و نذیرا باشد و
[نیز گفته شد] که با صراحت آیات قرآنی، آن خلفاي حق و حجج الهی انبیاء بوده اند. اول حضرت آدم(ع) بود و منتهی شد به
خاتم الانبیاء، حضرت محمد(ص) و اوصیاي ایشان(ع)، یکی پس از دیگري. الآن [مقام] خلیفۀاللّهی و حجۀاللّهی به حضرت
بقیۀاللَّه، روحی له الفداء، موکول و محول شده است. همچنین عرض شد که تمام مذاهب به این معنا معترفند که حضرت بقیۀاللَّه [به
عنوان] حجۀاللَّه و خلیفۀاللَّه در آخرالزمان خروج خواهد کرد و و کلماتشان نیز گفته شد و نتیجه آن شد که حضرت بقیۀاللَّه، روحی
له الفداء، در آخرالزمان انقلابی ایجاد خواهد کرد و حکومتی تشکیل خواهد داد که یک انقلاب و حکومت جهانی است، نه
موضعی و مقطعی. در سراسر عالم یک پرچم به اهتزاز در خواهد آمد، یک کتاب قانون حکومت خواهد کرد و یک سکه رایج
خواهد شد. در میان مسلمانان، 202 نفر از علماي برجسته اهل سنت درباره امام زمان(عج) کتاب نوشته اند یا فصل مفصلی بیان
کرده اند یا اسم پدر و مادر ایشان را بیان نمودند. شیعیان نیز که همه معتقد و معترفند و متجاوز از 2000 کتاب درباره حضرت
بقیۀاللَّه، روحی له الفداء، نوشته اند و نیز 6207 روایت درباره حضرت از اهل بیت عصمت و طهارت وارد شده است و 207 آیه از
آیات قرآن کریم تفسیر و تأویل به وجود مقدس امام زمان(عج) شده است. طبق نظر کلیه علماي شیعه وعده زیادي از علماي اهل
سنت حضرت در سنه 255 ق. در شهر سامراء متولد شده اند. پدرشان امام حسن عسکري(ع) و مادرشان حضرت نرجس خاتون بوده
اند. در سنه 260 ق. امام حسن عسکري(ع) به درجه شهادت رسیدند. آن حضرت خلیفۀاللَّه بودند، حجۀاللَّه بودند و رهبر عالم وجود
بودند، واسطه بین عالم و غیب و شهود بودند و با شهادت ایشان این مسؤولیت ها به حضرت بقیۀاللَّه، روحی له لفداء، منتقل شد
حضرت بقیۀاللَّه، روحی له لفداء، شش ساله بودند که مسؤولیت عالم وجود به عهده شان محول شد و از همان موقع نیز غیبت
صغراي آن حضرت آغاز شد. [در این دوران چهار نائب خاص ایشان واسطه بودند بین مردم و وجود مقدس امام زمان(عج)]، که
سؤالات، اشکالات و حوائج مردم را به امام(ع) می رساندند و از طرف امام(ع) براي مردم جواب می آوردند. اولین نائب آن
حضرت جناب عثمان بن سعید بود، دومین محمد بن عثمان بن سعید، سومین جناب حسین بن روح و چهارمین جناب علی بن
محمد سیمري - که حالاتشان مفصل است و کتاب هایی درباره ایشان و کراماتشان نوشته شده است - هنگامی که اجل علی بن
اجل تو رسیده است به کسی وصیت مکن و نیابت را به کسی محول « : محمد سیمري رسید حضرت در توقیعی به ایشان فرمودند
1 (مضموناً). به این صورت غیبت کبري آغاز شد. آغاز غیبت کبري در سنه 331 ق. است که حضرت آن موقع 75 سال ». مگردان
و أمّا الحوادث الواقعۀ فارجعوا فیها إلی « : داشتند (مدت غیبت صغري 70 سال بوده است). یک توقیعی هم از ناحیه مقدسه صادر شد
صفحه 34 از 45
در مورد رویدادهاي زمان (مسائل و احکام شرعیتان) باید به راویان حدیث ؛» رواة حدیثنا، فإنّهم حجّتی علیکم و أنا حجۀاللَّه علیهم
2 از سنه 255 ق. تا الآن که 1423 ق. است عمر مبارك ». ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنها هستم
امام زمان(عج)، 1167 سال است - به اتفاق همه و طبق ضابطه اي که هست - امّا مخالفان و معاندان و منحرفان در مورد وجود
مقدس حضرت بقیۀاللَّه، روحی له الفداء، اشکالاتی مطرح کرده اند که مجموعاً 12 اشکال است. 10 اشکال بسیار سهل است و هر
کس که اطلاعات مذهبی اش خوب باشد می تواند جواب آن را بدهد، امّا دو تا از این اشکالات یک مقدار سخت است. [یکی از
آن دو اشکال، اشکال به عمر حضرت است] می گویند اگر عمر شریف حضرت امام زمان(عج)، 1167 سال است چگونه ثابت می
کنید که ایشان هنوز زنده هستند. چه موجوداتی را شما می توانید معرفی کنید که این مقدار عمر داشته باشند؟ با توجه به اینکه
70 سال است و اگر کسی هم بالاي 100 سال عمر داشته باشد نادر است والنادر کالمعدوم. جواب هاي - متوسط عمر انسان 60
متفاوتی به این اشکال داده شده است: اول آن که دانشمندان روز کتاب هایی نوشته اند و در کتاب هایشان ثبت شده است که
سلول هاي مغز انسان استعداد دارد و مقتضی است که میلیون ها سال عمر بکند و این 1167 سال بعدي ندارد. دوم این که روایاتی
ما شما را خلق کردیم که همیشه زنده بمانید نه اینکه یک مدتی ؛» خلقتکم للبقاء لا للفناء « : در این زمینه داریم. از جمله می فرماید
زنده باشید و بعد منقرض شوید - اگر چه از این روایت معناي دیگري نیز استفاده می شود که مورد بحث ما نیست - در قصه
فلولأ أنّه کان من المسبحین للبث فی بطنه إلی یوم « : حضرت یونس(ع) نیز که در قرآن کریم آمده است خداوند فرموده است
3 اگر حضرت یونس(ع) که در شکم ماهی قرار گرفته بود، آن ذکر 4 را نمی گفت تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند و ؛» یبعثون
[زنده بود]. به دنیا آمدن علت نمی خواهد ما که در دنیا آمده ایم باید همیشه بمانیم و لذا اگر دقت کنید کسی از نحوه تولد نوزاد
سؤال نمی کند که مثلًا چه طور متولد شد، اما از نحوه فوت سؤال می شود، این سؤال براي چیست؟ براي آن است که این موجود
خارجی استعداد بقا داشت، باید همیشه زنده می ماند. بزرگان یک بحثی کرده اند که آیا ممات، ظلمت و شب، اینها امر وجود
هستند یا امر عدمی؟ طبق آیات قرآنی هم حیات و هم ممات امور وجودي هستند. ممات امر عدمی نیست. مرگ عدم الحیات
» خلق النور والظلمۀ « و » خلق اللیل والنهار « : 5 مگر در دعاها نمی خوانید » خلق الموت والحیاة « : نیست. خداوند در قرآن می فرماید
اگر مرگ امري عدمی بود، خلقت آن معنا نداشت. اگر لیل و ظلمت امور عدمی بودند که خلق کردن آنها معنا نداشت. همه اینها
امور وجودي هستند - اگر چه حکما وجود و عدم را به معناي مختلفی تعریف کرده اند: ثابت العین و منفی العین و... - 6 پس
مرگ امري وجودي است و حضرت بقیۀاللَّه، روحی له الفداء، در این امر وجودي مستقر است که اسم آن حیات است. و اما جواب
حلی به این اشکال آن است که حیات انسان به چهار خلط است: سودا، صفرا، بلغم، خون (در اصطلاح اطباء گرم و سرد و خشک و
تر و اگر کسی علاقه مند باشد در آثار اطباي قدیم درباره این چهار خلط و اعجاز خوراکی ها مفصلًا نوشته شده است). این چهار
خلط سبب بقا و حیات انسان است و اگر چنانچه کسی این چهار خلط را مساوي نگه دارد نه مریض می شود و نه می میرد و اطباء
هم بر این امر اذعان دارند. حضرت بقیۀاللَّه، روحی له الفداء، با قدرت ولایتشان این چهار خلط را مساوي نگه داشته اند. جواب
نقضی به این اشکال آن است که ملائکه نیز عمر طولانی دارند و خداوند این عمر را به آنان داده است. پس حضرت حق می تواند
عمر ملائکه را به ولی خود و حجت و ناصر دین خود بدهد. روایاتی موجود است که حضرت جبرئیل(ع) در محضر نبی اکرم(ص)
بود. حضرت امیر(ع) وارد شدند. حضرت جبرئیل(ع) بلند شد و به حضرت امیر(ع) تعظیم کرد. حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند:
حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: ». بله، یا رسول اللَّه! ایشان استاد من هستند « : جبرئیل عرض کرد »؟ مگر این جوان را می شناسی «
زمانی که حضرت حق جلت « : عرض کرد »؟ از چه وقت « : حضرت فرمودند » بله، یا رسول اللَّه « : عرض کرد »! ایشان استاد شماست «
تو که هستی و من که هستم. ماندم که در جواب »؟ من أنت و من أنا « : عظمته مرا ایجاد کرد صدایی به گوشم رسید که می پرسید
أنت ربّی جلّ جلالک و عظم کبریائک و « : چه بگویم. مرتب سؤال می شد تا اینکه این آقا را در ملکوت اعلی دیدم و فرمودند بگو
صفحه 35 از 45
از آن زمان چه « : حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند ». این را گفتم و دیگر صدا نیامد. ایشان استاد من هستند ». أنا عبدك جبرائیل
یا رسول اللَّه، نمی دانم. لکن ستاره اي هست که 30 هزار سال به 30 هزار سال طلوع می کند و تا به « : عرض کرد »؟ قدر می گذرد
و حضرت جبرائیل هنوز زنده است. روایت دیگري در مورد شیطان است که حضرت علی(ع) ». حال 30 هزار مرتبه طلوع کرده است
فرموده است: شیطان قبل از خلق حضرت آدم، دو رکعت نماز در آسمان چهارم خواند که 6000 سال طول کشید. 7 اگر از زمان
آدم تا حضرت خاتم(ص) را 5000 سال در نظر بگیریم، جمعاً می شود 11000 سال و تا الان می شود 12400 سال (که ما در اینجا
اقل را نیز در نظر گرفته ایم) و کسی هم نمی تواند که شیطان را و زنده بودنش را تا الآن منکر شود پس بخشی از زندگی شیطان
این مقدار است و کسی هم ایراد نمی کند پس چه ایراد دارد که حضرت بقیۀاللَّه، ملاذ و ملجاء عالم وجود عمر شریفشان 1167
سال باشد. گذشته از آن به شهادت قرآن حضرت عیسی(ع) در آسمان چهارم زنده است و هنگامی که حضرت بقیۀاللَّه ظهور می
کنند، ایشان از آسمان نازل می شود و با حضرت بیعت می کند، پشت سر حضرت نماز می خواند و جهاد عجیبی می کند و به امر
حضرت کسانی را که باید به درك بفرستد می فرستد. حضرت خضر هم زنده است و در همین عالم ماده است و همینطور حضرت
الیاس و عمرشان چندین برابر عمر حضرت بقیۀاللَّه است. درخت هایی در عالم هستند که عمرشان 6400 سال است. حیواناتی بوده
اند که 3000 سال عمر کرده اند. اینها مورد ندارد و فقط اشکال به حضرت بقیۀاللَّه می کنید که 1167 سال عمر دارند؟ شتر
حضرت صالح(ع) که از کوه بیرون آمد، 37 متر پهناي کمرش بود (چون دهانه کوهی که از آن بیرون آمد 37 متر بوده است) و
فوراً هم وضع حمل کرد و بچه بزرگی هم به دنیا آورد و آب یک شهر را می خورد که خداوند فرموده بود که یک روز این شتر
آب بخورد و یک روز هم مردم شهر، آیا این جز به قدرت خداوند بود؟ حضرت ابراهیم(ع) را در دریاي آتشی انداختند که یک
فرسخ مانده به آن کسی نمی توانست جلو برود و این آتش گلستان شد، آیا این جز به قدرت الهی بود؟ و حضرت موسی که دریا
را خشک کرد جز به قدرت خداوند بود؟ رد شمس بر امیرالمؤمنین(ع) - که برخی می گویند 36 مرتبه برایشان رد شمس شده
است - و شقّ القمر حضرت رسول اکرم(ص) که یکی از معجزات ایشان بوده است، جز به قدرت خداوند صورت گرفته است؟
خدایی که این قدرت ها را دارد، این قدرت را نیز دارد که خلیفه، نماینده و حجتش را زنده نگه دارد. پس طول عمر حضرت(ع)
قابل هیچ بحثی نیست. ملاذ و ملجاء عالم وجود - نه فقط منظومه شمسی که در برخی منظومه ها 40 خورشید طلوع و 40 ماه غروب
می کند - ملاذ و ملجاء و پناه همه حضرت بقیۀاللَّه است. خدا رحمت کند آقا شیخ محمد کوفی را، 57 سال قبل در نجف اشرف با
80 سال سن. ایشان با امام زمان(عج) ارتباط داشتند و توقیع امام زمان(عج) به - پدر من آشنا بود. پیرمردي کوتاه قد با حدود 75
سید ابوالحسن (اصفهانی) توسط ایشان به سید ابوالحسن رسید 8 و برخی از دوستان ما آن نامه را نزد سید ابوالحسن دیده بودند. من
آن موقع 16 سال بیشتر نداشتم. آقا شیخ محمد کوفی در کوفه بودند. شب هاي جمعه می آمدند نجف براي زیارت. به حجره پدر
من هم می آمدند و بعضی اوقات داستان هاشان را براي پدرم نقل می کردند. یک شب ایشان آمدند حجره پدر من. از صداي
گفتند: .» رفته است ایران « : گفتم »؟ پدرت کجاست « : گفتند .» بفرمایید « : عصاي ایشان متوجه آمدن ایشان شدم. سلام کردم و گفتم
ایشان را به حجره بردم و پذیرایی کردم. شب را در حجره ما بودند و صبح هم صبحانه خوردند و ». دو سه روز است « : گفتند »؟ کی «
می خواهم خدمت حضرت(ع) برسم. چه « : خواستند بروند. من شنیده بودم که مکرر خدمت حضرت(ع) رسیده اند از ایشان پرسیدم
آقا این « : گفتم ». واجبات را به جا بیاور محرمات را ترك کن مستحبات را انجام بده و مکروهات را ترك کن « : فرمودند »؟ کنم
شب 21 یا 23 ماه رمضان، من کوفه بودم. « : 9 ایشان براي پدرم نقل می کرد .» فرزندم، نماز شب بخوان « : گفت .» خیلی سخت است
گفتم شب قدر را به مسجد کوفه می روم براي خلوت و اعمال شب قدر. مقداري افطار و سحري با خود برداشتم و به مسجد کوفه
رفتم - مسجد کوفه سه طرف اتاق دارد و یک طرف بدون اتاق است - یک اتاق طرف قبله گرفتم. نماز را خواندم و افطار کردم.
ضعف مرا گرفت. گفتم چند دقیقه اي استراحت می کنم و بعد بیدار می شوم و مشغول اعمال این شب می شوم. بیدار شدم. دیدم
صفحه 36 از 45
همه جا روشن و نزدیک طلوع آفتاب است. بسیار ناراحت شدم با خود گفتم دیدي چه خاکی بر سرم شد، آمده بودم خلوت کنم و
اعمالی را انجام بدهم، گناهانم را پاك کنم و حجاب هاي ظلمانی را از بین ببرم و خودم را طاهر و مطهر کنم، این هم نشد و چه
فیضی از دستم رفت. بلند شدم براي وضو گرفتن و ادامه فریضه نماز. رفتم به سمت حضرت مسلم(ع)، دیدم در یکی از این دهنه
ها، یک آقاي بسیار نورانی، خوابیده بودند و دو نفر، بالاي سر ایشان خیلی مؤدب نشسته بودند. من خواستم رد شوم. سلامی کردم.
من هم نشستم - بدون توجه - دیدم آقایی خیلی نورانی خوابیده »! علیکم السلام، آقاي شیخ محمد کوفی، بفرمایید « جواب دادند
». ایشان آقاي عالم است « : گفتند »؟ این آقا که هستند « : است و یک عبایی تا سینه شان کشیدند. به این دو نفر که نشسته بودند گفتم
». آقاي عالَم است « می گویند » آقاي عالفم است « با خود گفتم اینها عربند و فرق عالفم و عالَم را متوجه نیستند. می خواهند بگویند
بعد حضرت بلند شدند و فرمودند یک ». خیر، آقا شیخ محمد، ایشان آقاي عالَم هستند « : گفتند .» ایشان آقاي عالفم هستند « : گفتم
ظرف آب به من بدهید. یکی از آن دو دوید و رفت یک ظرف آب براي آقا آورد. ایشان یک مقداري خوردند و بقیه اش را دادند
آقا صلاح می « : یکی از آن دو نفر ظرف آب را گرفت و آب را خورد. بعد یک نفر از آنها گفت ». نمی خواهم « : به من. گفتم
من ». باید سه امتحان بدهد اگر از این امتحان ها درست درآمد او را می بریم « : آقا فرمودند »؟ دانید آقا شیخ محمد را با خود ببریم
متوجه صحبت آنها نمی شدم با خود گفتم بهتر است بروم وضو بگیرم. رفتم وضو بگیرم دیدم مسجد ظلمات است. سؤال کردم
متوجه شدم که حضرت بقیۀاللَّه بوده اند. شروع کردم به گریه کردم .» دو ساعت از شب رفته است « : چقدر از شب رفته است. گفتند
امتحان چه « : و حسرت خوردن که کاش آب را خورده بودم. اي کاش التماس کرده بودم که با ایشان بروم. حاج آقا سؤال کردند
حضرت بقیۀاللَّه آقاي عالَم هستند نه فقط منظومه ما جمیع منظومه ها ». آقاي حاجی، از امتحان درست درنیامدم « : فرمودند »؟ شد
(سزاوار است که دوستان بیشتر به فکر و یاد آقا باشند و بیشتر به آقا توجه داشته باشند. توسلات به آقا باشد. هر نمازي دو دعاي
مستجاب دارد اولین دعاي خود را ظهور و فرج و نصرت امام زمان(عج) قرار دهید. این دعایی که شما می کنید هدیه اي از طرف
و إذا حیّیتم بتحیّۀ فحیّوا بأحسن منها أو « : شما به محضر آقا امام زمان(عج) و ایشان قطعاً تلافی می کنند. خداوند در قرآن می فرماید
10 . صبح ها دعاي عهد را فراموش مکنید. ارتباط خودتان را با مسئول عالم وجود و » ردّوها إنّ اللَّه کان علی کلّ شی ء حسیبا
را فراموش نکنید. ایشان محیط به عالم وجودند. از » یابن الحسن یابن الحسن « نماینده حق برقرار و قوي تر کنید. در تمام گرفتاري ها
نیت ها و گفتار و اعمال و کردار ما آگاهند و کسانی که گرفتاري شدید داشتند و جواب هم گرفتند زیاد بوده اند. گرفتاري هایتان
خدایا، قسمت می دهیم به عزت محمّد و آل محمد(ص) فرج امام زمان(عج) نزدیک بگردان. .» اصلاح کنید » یابن الحسن « را با
موانع ظهور را برطرف بفرما. خدایا قسمت می دهیم به حق اسم اعظمت و به حق مقربان درگاهت، قلوب همه ما را نه نور ایمان و
معرفت و تقوي و ولایت و خلوص و محبت امام زمان(عج) منور بگردان. همه ماها را مشمول دعوات خاصه امام زمان(عج) بگردان.
چشم هاي آلوده ما را به جمال منور امام زمان(عج) روشن بگردان. دل امام زمان را از همه ما راضی و خشنود بگردان. خدایا دفع
. ظلم و پریشانی و گرفتاري از قاطبه مسلمانان دنیا، خصوصاً فلسطینی ها بگردان. شر اشرار را به خودشان برگردان. پی نوشتها : 1
، ر.ك: کمال الدین، ج 2 »... و اما الحوادث الواقعه « : توقیع حضرت بقیۀاللَّه، روحی له الفداء، در پاسخ به سؤالات اسحاق بن یعقوب
3 . ذکري که حضرت یونس(ع) را از بطن ماهی نجات داد به ذکر یونسیه . 2 . سوره صافات ( 37 ) آیات 144 و 143 . ص 484
لا إله إلاّ أنت سبحانک إنّی کنت من الظالمین. (سوره انبیاء، آیه 87 ). این ذکر خیلی شریف و مفید است. اکثر « : معروف است
علماي اخلاق این ذکر را به دوستانشان توصیه کرده اند. مرحوم امام هم در کتاب اسرار الصلوة خود این را نوشته اند و عدد زیادي
هم براي گفتن این ذکر آورده اند. لکن اگر کسی می خواهد این ذکر را بگوید بیشتر از 66 بار بگوید. این ذکر سبب شد که
حضرت یونس از ظلمت شکم ماهی نجات پیدا بکند. کسانی هم که در این ظلمتکده هستند و در حجاب هاي ظلمانی زندگی می
کنند اگر این ذکر را مترنم باشند و بگویند حجاب هاي ظلمانی آنها از بین می رود و وجودشان منور می شود و موفق به توفیقات
صفحه 37 از 45
5 . چرا از مرگ می ترسیم یا گمان می کنیم که مسأله مهمی است. مرگ تعویض . الهی می شوند. 4 . سوره ملک ( 67 )، آیه 2
لباس است. این لباس کثیف گوشتی را از تن انسان درمی آورند یک لباس هور قلیایی (شفاف)، بین تجرد و ماده، بر تن می
پوشانند که محیط به عالم وجود می شود و این باید باعث افتخار باشد. فلذا اولیاي الهی مشتاق مرگ بودند. امیرالمؤمنین(ع) می
» واللَّه لابن أبی طالب ءانس بالموت من الطفل بثدي أمّه « . فرماید که اشتیاق من به مرگ بیش از اشتیاق کودك است به پستان مادر
(نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 5، ص 57 ). خدا می داند که مرگ چیزي نیست اگر انسان خودش را اصلاح بکند و حجاب هاي
ظلمانی را کنار بزند. اینجا ظلمتکده است. فقط انسان مسؤولیتش را انجام بدهد، به جان امام زمان(عج) به رفتن میل و رغبت پیدا
می کند. بعضی بزرگان شب مرگشان را خبر می دادند و می گفتند که شب عروسی ماست. خوشحالی می کردند. شیرینی می
دادند. شما ببینید شهداي کربلا چه می کردند براي به میدان رفتن و سبقت می گرفتند از یکدیگر. می دانستند که اگر بروند شهید
می شوند می دانستند کجا می روند و این چنین به استقبال مرگ می رفتند. 6 . نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 234 (معروف به
7 . ر.ك: مجموعه فرمایشات حضرت بقیۀاللَّه، ارواحناله الفداء، - آیت اللَّه حاج شیخ محمد خادمی . خطبه قاصعه)، ص 779
( سوره إسراء ( 17 ) آیه 79 ) ». و من اللیل فتهجّد به نافلۀ لک عسی أن یبعثک ربک مقاماً محموداً « . 8 . شیرازي - چاپ دوم، ص 170
نماز شب خیلی حجاب ها را برطرف می کند خیلی پرونده ها را صاف می کند. خیلی گرفتاري ها را برطرف می کند. جوان ها
نصف شب بلند شوند علی رغم جوانی و رطوبت مغز و خستگی، وضو بگیرند و نماز بخوانند. خدا شاهد است حضرت حق پرده ها
نگاه کنید این بنده خاکی من جوان است و با من انس گرفته است. من افتخار می کنم به « : را عقب می زندو به ملائکه می گوید
از خدا هر چه بخواهید خداوند به شما می دهد، کریم است، جواد است، عقاد است، مهربان است، رئوف ». وسیله این بنده بر شما
است. حبیب است... راه صد ساله را می توانید به یک شب طی کنید و از مقربان در دنیا و آخرت باشید. همه اش خوابیم. خواب.
وقتی مردیم بیدار می شویم که چقدر می توانستیم » الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا « : چنانکه در روایتی از رسول اکرم(ص) آمده است
هرگاه کسی شما را « : سیر کنیم و خودمان را برسانیم و نرساندیم و پشیمانی آنجا هم هیچ سودي ندارد. 9. سوره نساء( 4) آیه 86
». ستایش کند شما نیز باید به ستایشی مثل آن یا بهتر پاسخ دهید که خداوند به حساب هر نیک و بد کاملًا خواهد رسید
گلبانگ
راهنماي خلق عالم آنکه از خوف خدا شب زنده داري می?کند سجّده بر درگاه حق با شرمساري می?کند شب نمی?خوابد ز
روي صدق و اخلاص و صفا مستمندان را به شام تار یاري می?کند شیر یزدانست در میدان رزم روزگار لیک از خوف خدا، شب
زنده?داري می?کند رهنماي خلق عالم، پادشاه جن و انس هم ولی اللَّه بود، هم شهریاري می?کند با همه جاه و جلال و قدرت و
فرّ و شکوه در دل شب از صفا، پیوسته زاري می?کند پیرو شاه ولایت، کی هراسد از خسان بر سر دار ار برندش پایداري می?کند
کو به راه حق?شناسی جان نثاري می?کند سیدابوالفضل ناصرچیان اراکی امیر عاشقان از » ناصرچیان « جان فداي رهروي باید کنی
مشهد خون، بانگ اذان می?آید سردار گل از خوانف خزان می?آید از دشنه ملحدان پنهان در شب سیلابه خون ز هر کران
می?آید پیري که دلش آینه بینایی?ست با جاذبه عشق، جوان می?آید یاري که زبان آفرینش داند از وادي بی?حد و گمان
می?آید اي منتظران خسته شهر حصار! آن مرد همیشه قهرمان، می?آید از راه مه?آلود افق، منجی خاك با اسب ستاره دمان
می?آید اي جوهریان! مژده که منظومه گل با کوس سپیده?دم، عیان می?آید بر بام فلق منادي بیداري گوید که، امیر عاشقان
می?آید اي شب زدگانف خفته! بیدار شوید خورشید دل از مشرق جان می?آید در گلشن شعله، سربداران شهید گفتند که،
صاحب زمان می?آید نصراللَّه مردانی جمکران صد قافله دل، به جمکران آوردیم رو جانب صاحب?الزمان آوردیم دیدیم که در
بساط ما آهی نیست با دست تهی، اشک روان آوردیم! محمدعلی مجاهدي سپیده می?دمد غمین مباش برادر! که یار می?آید دل
صفحه 38 از 45
نشسته به خون را، قرار می?آید مگو ز تیرگی آسمان شب آیین که صبح از پی شب?هاي تار می?آید سپیده می?دمد و، آفتاب
عالمتاب به آسمانف شب انتظار، می?آید مریز اشک فراق از دو دیده چون یعقوب چرا که یوسف نیکو عذار می?آید امیر قافله
گوید که از ره یاري به دشت حادثه آن تکسوار می?آید بزرگ منجی عالم، به دادخواهی ما به گاه حادثه بی?شمار، می?آید ز
بازوان توانمند او به تارك خصم لهیب بارقه ذوالفقار می?آید خوش آن خجسته نگاهی که با شکستن شب نهان به دیده ما،
آشکار می?آید سیدمحمد غفاري کسی از دور می?آید خدا یک شب، کمی پرواز از روي درخت آسمانش چید، دستم داد سپس
او مشتی از احساس، قرصی نان و غم در بقچه?اي پیچید، دستم?داد من آن شب سرخوش از آن هدیه?هاي آسمانی گریه
می?کردم، نمی?دانم چرا یک عابر شبگرد آمد با سخاوت، سکه تردید دستم داد زبان اشتهاي شعرهایم زود تاول زد، حرام از
سفره می?خوردم خدا آن لقمه?هاي نانجیب واژه را با سفره?اش برچید، دستم داد دلم در کوچه?هاي غربتی وامانده از چشمان
این مردم رها می?شد سکوتی مرگ?زا، حالات سردرگم، به زیر شاخه یک بید دستم داد کسی از دور می?آمد، شبیه سایه?اي
مبهم، نگاهش گرم و آبی بود و بوي مهربانی داشت دستانش، و او یک گل - گل امید - دستم داد تغافل بر شکاف زخم?هاي
باورم، گویا نمک می?زد، ولی آخر پشیمانی براي درس عبرت، کوخی از ویرانه جمشید، دستم داد هزار آئینه در دستم به استقبال
یک احساس بالا دست می?رفتم خدا آن جا دوباره مشتی از احساس?هاي تا ابد جاوید دستم داد رحمت?اللَّه نصیرپور امید زمین
بیا و ختم کن به چشم?هایت انتظار را به بی?صدا تبسمی، صدا بزن بهار را نبودن تو کوه را پر از سکوت کرده است و دشت?هاي
خسته از قرون بی?شمار را به گوشه چشمی از تو دردها به باد می?روند بزن به زخم عشق آن نگاه شاهکار را بیا که مدتی?ست از
میانه، نو رسیده?ها به گوشه رانده?اند عاشقانف کهنه کار را تمام جمعه?ها، زمین امیدوار می?شود که پرکنی از آفتاب، آسمان
نشسته در غروب، روي زین اسب × × × تار را بریز خون تازه عبور زیر گام خود رگان خشک جاده?هاي خفته در غبار را
برآور آرزوي واپسین این سوار را! » رکاب در رکاب تو، به سمت شعله تاختن « خسته?اش نظاره می?کند گذشت تند روزگار را
حمیدرضا شکارسري
شوق وصال
کی می?آیی...؟ اي نهان از نظر کی می?آیی؟ وي قرین با ظفر کی می?آیی؟ اي لبت قند و چشمت ستاره وي بهشتی اثر کی
می?آیی؟ بی?تو در تیرگی جان سپردیم اي صفاي سحر کی می?آیی؟ بهر آزادي ما اسیران اي نجات بشر کی می?آیی؟ عاشقان
کفشته?اي از فراقت اي خدایی گهر کی می?آیی؟ با دلف خستگان غم خود مهدیا از سفر کی می?آیی؟ محمد کریم جوهري
چشم به راه سینه ناامید شد نیامدي چشم?ها سفید شد نیامدي صبر و طاقت از دلم گریز زد رفت و ناپدید شد نیامدي کربلا دوباره
در جهان شکفت صحنه پریزید شد نیامدي نسل?هاي دلسپرده در فراق باز هم جدید شد نیامدي موج غصه، انتظار و بی?کسی در
خسته?ام، غریبه?ام، شکسته?ام قلب من شهید » وعده?ها وعید شد نیامدي « دلم شدید شد نیامدي وعده?ها به شوق تو سپرده?ام
شد نیامدي چشم?هاي عاشقان، به راه تو چشم?ها سفید شد نیامدي مهدي طهماسبی دزکی - بروجن تو می?رسی تو می?رسی،
شبیه صبحی آشنا که بوي یاس و عطر گل قیام کرده در فضا تو می?رسی شبیه رنگ آسمان، لطیف و تازه و روان و مرغ?هاي
خسته و مهاجري که از تلاطم زمین به دوردست رفته?اند، به اشتیاق روي تو دوباره باز می?رسند به یمن گام?هاي تو چه مردمان
غافلی به آخرین صف نماز می?رسند! تو می?رسی شبیه مطلع غزل سیصد و سیزده ردیف و قافیه در انتظار واژه?هاي سبز تو و
عاقبت تو می?رسی تمام درب?هاي خسته و شکسته را دوباره باز می?کنی زهرا غلامزاده - تهران گل نرگس دیرگاهی است که
ما تشنه دیدار توایم قد رعنا بنما جمله خریدار توایم گرچه با دست و زبان موجب آزار توایم گل نرگس نظري ما همگی خار توایم
گرچه ما منتظران واله و دوریم ز تو تا تصور ننمایی که صبوریم ز تو خیل ما سوختگان پر ز سروریم ز تو یوسف فاطمه! ما × × ×
صفحه 39 از 45
یادگاري صنما ز آن گل رخسار بده ساغري زآن می گلرنگ به احرار بده درس آزادگی حیدر کرار بده × × × غرق غروریم ز تو
درسی از دین خدا خاطر کفار بده هادي خدیور - همدان هجران آرزومندم که بینم روي دوست پاي او بوسم چو خاك کوي
دوست بس عجب نبود اگر دل خون بود چونکه دورم از رخ دلجوي دوست محسن صدوقی اشتیاق سودازده مهر دل افروز منم
دیوانه روي تو، در سوز منم آرام دل غمزده، اي دوست تویی بر شوق لقایت، هر شب و روز منم سیدمحمد ابراهیم حسنی ردّ پا
براي چشم?هاي تو، دوباره تنگ شد دلم بیا کلوخ خسته?اي تنیده از آب و گلم بیا، توان بده به این دو دست?هاي خسته?ام و باز
هم گشایشی ز بغض?هاي بسته?ام دلم پر از ستاره شد در آسمان پاي تو و چشم?هاي خیس من نشسته بر سراي تو به اشک پر ز
غم قسم و التهاب ناي تو سرم، تنم، وجود من، فداي تو، فداي تو دلم نشسته منتظر، بگو، بگو که می?رسی فقط تویی که بسته?اي
بند به پاي بی?کسی و باز جمعه?اي گذشت بدون رد پاي تو و من نماز می?شوم فقط به اقتداي تو س.ك آبی محض آبی محض
بوده?ام، محض تو آبیم هنوز چون که ز خاك بر شوم، سوي تو راهیم هنوز خون تو خورده?ام ولی رنگ عوض نکرده?ام حلقه
بگوش شاهیم، رنگ غلامیم هنوز منصور فراهانی
علی یعنی
علی، یعنی... علی، یعنی طلوع عشق و مستی! علی، یعنی تمام حق?پرستی علی، دروازه?هاي فهم ناب است علی، تندیسی از
ام?الکتاب است علی، یعنی شب و آئینه?کاري علی، یعنی تبی در لاله?زاري شب و اشک علی و نخل صحرا حسین و زینب و
لالاي زهرا شکایت از شب و نالیدن چاه چکیدن اشک?ها و دیدن چاه علی، شهر آشناي آسمان?هاست علی راز بزرگ
بیکران?هاست علی، تغییر ناب آفتاب است دل ما دجله و او روح آب است علی، مولود شب?هاي رجب نیست علی بود و علی بود
و عجب نیست تو روزي در کنار نوح بودي تو همراه نگاه روح بودي شبانگاهی که موسی آتشی دید بیابانی که آن شب نور تابید
تو را دیدم که محو طور بودي نه وادي، در حقیقت نور بودي تو را سینا به خوبی می?شناسد جبل از هیبت تو می?هراسد تجلی در
جبل بیداد می?کرد علی چون در سحر فریاد می?کرد نیستان در نیستان ناله?ها بود بیابان بود و اشک لاله?ها بود چنین عشقی چرا
تنها بماند؟ دل چاهی فقط رازش بداند زمان می?رفت و غربت باز می?گشت در هر غصه بر او باز می?گشت چرا زانو در
آغوشش بگیرد صداي خطبه?هاي او بمیرد؟ چرا مردم به خاموشی نشستند؛ در وحی خدایی را شکستند؟ چرا گنجینه را انکار
کردند بسان میثمی بردار کردند؟ چرا باید ابوذرها بمیرند ز حیدر، یادگاري را بگیرند؟ چرا قرآن چنین مهجور ماند؟ حکومت از
رفت از یاد مردم؟ علی رهبر » أکملتف « عدالت دور ماند؟ چرا پیمانه شد بیگانه با خم؟ چرا
نفس باد صبا...
آگاه باشید آخرین راهنماي امت هم از خاندان ماست و او حضرت قائم مهدي(عج) است، که درود خدا بر او باد؛ آگاه باشید او بر
کلیه ملل با ادیان مختلف پیروز می?گردد؛ آگاه باشید او از ظالمان انتقام می?گیرد؛ آگاه باشید او تمام دژها را فتح نموده و ویران
می?گرداند؛ آگاه باشید او مشرکان را از هر نژاد و ملتی باشند نابود می?نماید؛ آگاه باشید او انتقام خون دوستان خدا را
می?گیرد؛ آگاه باشید او یاور دین خداوند، عزّوجلّ است؛ آگاه باشید او کشتیبان دریاي مواج و سامان?بخش زندگی متلاطم
خلایق است؛ آگاه باشید او فضل و برتري دانایان و جهل و بی?خردي نادانان را می?داند؛ آگاه باشید او برگزیده خداوند و
منتخب اوست؛ آگاه باشید او وارث علوم است و علم او به تمام علوم احاطه دارد؛ آگاه باشید او گزارش دهنده فرمان خداوند،
عزّوجلّ است و احکام الهی را روشن می?نماید؛ آگاه باشید او راست کار و درست کردار و در انجام امور پایدار و استوار است؛
آگاه باشید امور خلایق به او تفویض شده است؛ آگاه باشید پیامبران گذشته همه به وجود او بشارت داده?اند؛ آگاه باشید او
صفحه 40 از 45
آخرین حجت خداوند است و بعد از او حجتی نخواهد بود و در جهان حقی نیست مگر با او و علم و دانشی نیست مگر نزد او؛
آگاه باشید هیچ?کس بر او غلبه نمی?کند و کسی بر او پیروز نمی?گردد؛ آگاه باشید او ولیّ خدا در زمین و حکم و فرمان او،
حکم و فرمان خداوند است و پروردگار او را به اسرار آفرینش خود از پنهان و آشکار آگاه ساخته است.
غدیر، پیامبر، علی
اینجا غدیر است، آبگیري در نزدیکی جحفه که هزار دریا در حسرت او واماندهاند. هنوز بوي خوش محمد(ص) به مشام میرسد.
هنوز ردپاي جبرییل دیده میشود. هنوز نور علی(ع) غوغا میکند. نمیدانم در غدیر چه سرّي است که جمعه با همه زیباییش، فطر
با همه عظمتش و اضحی با همه شکوهش پیش غدیر، سر فرو میآورند. گویی غدیر با صد زبان بندبند ولایت را واژه به واژه
الذین یقیمون الصلوة و یؤتون « 1 است. غدیر تجلی » إنّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت « زمزمه میکند، غدیر مصداق
4» الیوم یئس الذین کفروا من دینکم « 3 است. غدیر خود » و بعثنا منهم اثنی عشر نقیباً « 2 است. غدیر تأکید » الزکوة و هم راکعون
فإذا فرغت « 6 است. غدیر گواه » أولئک هم خیر البریۀ « 5 است. غدیر معرفی » تعالوا ندع أبناءیّۀ نا و أبناءکم « است. غدیر دعوت به
أطیعوا اللَّه و « 9 است. غدیر شعار » أتوا البیوت من أبوابها « 8 است. غدیر نشانه » ابتغاء مرضات اللَّه « 7 است. غدیر واقعیت » فانصب
10 است. آري، اینجا غدیر است و غدیر عید ملکوت است. شادمانی آسمان و زمین است. همه » أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم
با جامهایی به شمار ستارگان. غدیر روز نیکی است. روز مهربانی » صنعا « تا » بفصري « لذت هستی است. نمایش کوثري است از
است، روز برکت است، روز گشادهرویی است. روز عبادت و نماز و شکر است. روز عرضه ولایت بر اهل آسمان و بقعههاي زمین
اینجا غدیر است و تو چه میدانی غدیر × × × . و جاري آب و نبات پرندگان زیباي خداست. راستی که غدیر دگرگونی عالم است
چیست؟ غدیر خطبه بلند پیامبر است. غدیر توحید است و نبوت محمد(ص)، ولایت علی(ص) است و ذکر دوازده معصوم. فضایل
اهل بیت است و لقب امیرالمؤمنین، علم اهلبیت است و اشاره به حضرت مهدي(ع). یاد محبّان و شیعیان اهل بیت است و
دشمنانشان. نفرت از ائمه ضلالت است و اتمام حجت حق؛ قرآن است و تفسیر؛ حلال و حرام خداست؛ نماز است و زکات؛ حج
غدیر × × × ... است و عمره. امریست به معروف و بازداشتنی است از منکر؛ قیامت است و معاد؛ بیعت است و بیعت است و بیعت
آغازي دیگر بر رسالت است و کلامی سبز بر جان پیامبر: یا أیّها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربّک. 11 غدیر اعترافی بر تلاشهاي
بیست و چند ساله پیامبر است: أشهد أنّک قد بلّغتَ رسالات ربّک و نصحت لأمّتک و جاهدت فی سبیل اللَّه. 12 غدیر مظلومانهترین
پرسش تاریخ است: أیّها الناس من أولی الناس بالمؤمنین من أنفسهم 13 غدیر دعاي خیر پیامبر است در حق علی(ع): أللّهم وال من
پیامبر است. » اللَّهاکبر « والاه وعاد من عاداه. 14 غدیر پایان جاودانه اکمال دین است: ألیوم أکملت لکم دینکم. 15 غدیر فریاد رساي
آري اینجا غدیر است و تو چه میدانی غدیر چیست؟ غدیر ناله ابلیس است در جمع یارانش، آنگاه که گفت: اگر کار پیامبر × × ×
به نتیجه برسد هرگز معصیت خداوند انجام نخواهد شد. غدیر تلاش اهریمن است براي به گناه کشاندن شیعیان، آنگاه که گفت:
خداوندا! به عزت و جلالت قسم، گروههاي هدایت یافته را هم به بقیه ملحق خواهم کرد. غدیر زمزمه شیطان است در گوش
سوگند به گرماي × × × . پیامبر(ص) آنگاه که گفت: اي محمد! چقدر کماند آنانکه واقعاً طبق گفتههایت با تو بیعت میکنند
آفتاب و داغی زمین، سوگند به مرکبهاي ایستاده و مردم پیاده، سوگند به جهازهاي شتران و سنگهاي برهم چیده، سوگند به
آب و دستان بیعت کننده، سوگند به عمامه پیامبر(ص) و دوش علی(ع)، سوگند به شعر و شعور حسان، سوگند به غدیر و ایام
ولایت، سوگند به محمد، به علی سوگند به علی، به محمد که دین خدا جز با ولایت، جز با غدیر ولایت پایانی ندارد. الحمد للَّه
( 2 . سوره مائده( 5 . الذي جعلنا من المتمسّ کین بولایۀ أمیرالمؤمنین والأئمۀ علیهمالسلام. پینوشتها: 1 . سوره احزاب ( 33 ) آیه 33
7 . سوره انشراح( 94 ) آیه . 6 . سوره بینه ( 98 ) آیه 6 . 5 . سوره العمران( 3) آیه 61 . 4 . همان، آیه 3 . 3 . همان، آیه 12 . آیه 55
صفحه 41 از 45
12 . مفاتیحالجنان، . 11 . سوره مائده ( 5) آیه 67 . 10 . سوره نساء ( 4) آیه 59 . 9 . همان، آیه 189 . 8 . سوره بقره( 2)، آیه 207 . 7
. زیارت حضرت رسول(ص) در روز شنبه. 13 . از خطبه غدیر. 14 . همان. 15 . سوره مائده ( 5) آیه 3
نسل انتظار
بی تو در بیابان بی?کسی، چشم?هایمان را به تموج انتظار سپرده?ایم و آمدنت را به دردمندي دل?هامان مژدگانی می?دهیم تا
پژمردگی برگ?ها را نبینیم و در گریه می?خندیم تا باغ و بهار، هم?آغوش هم باشند... ماییم و آسمانی از بغض ابرها و امید تیغ
تو که انتشار باران است و آب را به مذاق جویبار می?رساند، ماییم و تهی?دستی و تشنگی، ماییم و این صحیفه ناتمام و
چشم?هایی که در انتظار فصل توست. ماییم و شب?هاي شوق که به واژه?هاي ندبه صبح می?شود. ماییم و این روزگار فرو خفته
و این جهان وازده که به جاي فریاد، خمیازه می?کشد. ماییم و صفاي سجاده?اي که فرج را جست?وجو می?کند، ماییم و تن تب
کرده کوچه?هایی که به فراخ?ترین باغ?ها می?رسند، ماییم و آفتاب که در برابر چشمان تو حقیر است. دریا، شبنمی است چکیده
بلندي تا قیامت است. » قدقامت « از تو بهره?مند می?شود. قامت تو » فیض « از تو می?آموزد و » حفسن « ، بر غنچه?اي از باغ تو
محتاج توست. ماییم و دشت که نقطه?اي است در برابر نگاهت، ماییم و کوه که شرمنده » نجات « در پی قدمت افتاده و » رستگاري «
طاقت توست، ماییم و خط خون که تا قیامت جاري است. ماییم و نسل شقایق که آبروي ایثار است و ماییم و فریاد که تا آمدنت در
فوران است. ماییم و قاموسی که از موج سرشار است و آسایش در خیالش خالی است. ماییم و مصافی که سخت برقرار است چنان
هنگامه، تا هنگام ظهور تو، نسل تو در راهند. میان هنگامه ما تا هنگام ظهور تو و به بهانه?اي به تقاعد دل نمی?نشانند و جان
نمی?سپارند. نسل انتظار ایستاده است و به بانگ بلند نام تو را در جهاد می?خواند. نسل انتظار رخ به خون جگر می?شویند، گه
ناز می?چشند و گه راز می?شوند. نسل انتظار در راهند. نسل انتظار بیم عاقبت ندارند، جز آخرت که وقت حضور است. نسل
انتظار گوش فرا داشته?اند تا نسیم سعادت از جانبی بدمد و نور دیدارت از فرازي بتابد. این قوم از هجران تو بر سر نمی?زند، آنها
در انتظار تو سر بر می?کشند و بر نسل سیاهی می?شورند. اینک ماییم و این نصیب جاوید، این نیاز آسمانی به تو که اصل برائتی،
ماییم و رمی رجیمانی که سزاوار هدایت نبوده?اند. ما تو را در شب برات به مهمانی دل?ها می?خوانیم ضیافتی که دشت آشنایی
است. مجلسی که در آن صدق، اعتقاد و اخلاص عمل می?دهند، محفلی که عین یقین می?بخشند و بزم و وجد و جاي حیرت و
حقیقت است...
درباره مرکز